به گزارش سونیوز، پنج سال پیش بود که معاهده ای تحت عنوان برنامه جامع اقدام مشترک بین جمهوری اسلامی ایران و گروه 1+5 شامل چین، آمریکا، انگلیس، روسیه، آلمان و فرانسه منعقد شد، معاهده ای که به برجام شهرت یافت و قرار بود پرونده فعالیت های هسته ای ایران را به عنوان یکی از مهمترین نگرانی های کشورهای غربی یک بار برای همیشه مختومه کند.
اما برجام آنگونه که باید و قرار بود، برای طرف ایرانی عمل نکرد، در حالی که کشورمان از همان روزهای ابتدایی اجرای برجام با نوعی شتاب و عجله کلیه تعهدات خود در محدود کردن فعالیت های هسته ای را یک به یک اجرایی می کرد، طرف های غربی به ویژه آمریکا به بهانه های مختلف و واهی از انجام تعهدات خود سرباز می زدند.
این روند همچنان با اصرار برخی ها در داخل ادامه داشت تا اینکه ترامپ رییس جمهور سابق ایالات متحده به صورت یک جانبه از معاهده بین المللی برجام خارج شد تا مهمترین توافق قرن عملاً به کاغذ پاره ای بی اثر تبدیل شود و پس از آن بود که فشارها بر ایران پس از سکونی دو سه ساله، دوباره روندی شتابان به خود می گیرد، موضوعی که مقامات غربی به ویژه آمریکایی ها از آن با عنوان سیاست فشار حداکثری یاد می کنند.
در چهارچوب همین سیاست ها بود که نه تنها بسیاری از تحریم هایی که در نیم سایه برجام حالت تعلیق و نه لغو به خود گرفته بودند، در عمل دوباره از سر گرفته شدند و ایرانی که قرار بود در پرتو آفتاب درخشان برجام روزهای خوشی را تجربه کند، حتی در فروش نفت خود و بازگشت ارز آن نیز به عنوان یکی از شروط اساسی برجام با محدودیت های جدی مواجه شد.
البته این محدودیت ها تنها به اینجا ختم نشد و کار تاجایی پیش رفت که کشور در تامین کالاهای اساسی خود نیز بامشکل مواجه شد و حتی نوش داروی اروپایی ها تحت عنوان اینستکس نیز نتوانست درد برجام را درمان کند و کشورهایی مانند هند و کره جنوبی نیز به عنوان مشتریان سنتی نفت ایران از بازگرداندن ارز حاصل از خرید این متاع ایرانی به بهانه و از بیم تحریم های آمریکا سرباز زدند.
دولت ترامپ البته وضع این تحریم ها را محدود به شرکت ها و نهادهای طرف معامله با ایران نکرد و آتش خروج آمریکا علاوه بر زندگی روزمره مردم بر دامان برخی مسئولان نیز افتاد، مسئولانی همچون وزیر امور خارجه ایران که از همان دوران جوانی محل کار و زندگی اش در آمریکا بوده و پس از خروج ترامپ از برجام ابتدا محدوده تردد وی در شهرهای آمریکا محدود شد و سرانجام نیز خود وی تحریم.
قصه پر غصه برجام حکایتی نیست که در چند سطر بتوان به همه ابعاد و زوایای آن پرداخت اما بدون شک یکی از مهمترین وجوه آن فشاری بود که پس از خروج آمریکا از برجام و کشیده شدن چند "خط خطی" توسط "ترامپ دیوانه" بر پای این فرمان متوجه مردم ایران و در تنگنا گرفتن روزمره ترین امور زندگی شان شد.
حال اما در آمریکا ترامپ دیوانه با پرونده سیاهش مرده و رفته و بایدن آمده، معاون اوباما در زمان امضای برجام که اکنون رییس جمهور ایالات متحده است و به ظاهر پرچم صلح و مصالحه و مذاکره بر دست گرفته و برای اثبات این ادعای خود نیز در همان ساعات اولیه نخستین روز کاری در مسند ریاست جمهوری چند فرمان اجرایی صادر کرده که یکی از پر سروصداترین آنها لغو محدودیت ها و یا اگر بهتر بگوییم "تحریم" ورود مسلمانان برخی کشورهای اسلامی از جمله ایران به آمریکاست.
فرمانی که برخی در داخل کشور از آن به عنوان حرکتی نمادین برای گشودن دوباره دروازه های مذاکره و مصالحه یاد می کنند و برایش کف و سوت می زنند اما نگاهی نه چندان منتقدانه به این اقدام نیز این ابهام را عیان می کند که حرکت هایی از این دست تا چه میزان بر زندگی تحت فشار و تنگنای مردم عامه ایران اثرگذار است و با لغو چنین تحریم هایی چه میزان از رفاه و برخورداری نصیب مردمی خواهد شد که در چند سال گذشته و پس از برجامی که قرار بود حتی مشکلات آب و محیط زیست را نیز حل کند، هر روز شرایطی به مراتب دشوارتر از دیروز را تجربه کرده اند.
انتخاب بایدن به عنوان رییس جمهور آمریکا موجی از شور و امید را بین این طبقه خاص از جمله برخی مسئولان سابق و فعلی دولتی و غیر دولتی و البته منسوبان و وابستگان آنها معروف به آقازاده ها به راه انداخته مبنی بر اینکه می توان با مذاکره مجدد بر سر مذاکرات گذشته! تا حدی از فشارهای وارده بر ایران کاست و گشایشی برای کشور ایجاد کرد و با توجه به اقدام روز نخست کاری بایدن در لغو فرمان های ترامپ نیز دور از ذهن نیست که در آینده ای نزدیک شاهد لغو تحریم های نمادین دیگری مانند تحریم ظریف باشیم.
اما به نظر می رسد آنچه در ارزیابی و ارزش گذاری این اقدامات باید مورد توجه قرار گیرد، این نکته اساسی است که در نتیجه چنین حرکت هایی چه میزان از فشار بر مردم عادی ایران کاسته می شود، مردمی که حتی در روزگار کرونایی نیز سایه فشار حداکثری ایالات متحده و متحدانش از سر زندگی و سلامت و حق حیاتشان برداشته نشد و برای تهیه اقلام دارویی نیز با بیشترین مصائب روبرو شدند و باید پرسید که آیا لغو تحریم هایی مانند ورود اتباع ایرانی به آمریکا، چرخش چرخ زندگی چنین مردمی را آسانتر می کند یا کام برخی اقشار خاص و مسئولان را بابت از سرگیری سفرهایشان به ایالات متحده شیرین خواهد کرد.
البته شاید در پاسخ به این سئوالات گفته شود که همین اقدام حتی نمادین نیز موجب تسهیل رفت و آمد فعالان اقتصادی و تولیدی بین دو کشور و اثرگذاری بر زندگی عمومی در ایران می شود اما در رد این موضوع نیز چنین استدلال می شود که این رفت و آمدها چه سودی خواهد داشت وقتی که امکان داد و ستد و تراکنش های مالی به واسطه تحریم هایی چون تحریم بانکی ایران عملاً غیر ممکن است، موضوعی که مصداق عینی آن بلوکه شدن بیش از هفت میلیارد دلار در کره جنوبی است و همه تلاش ها برای آزادسازی این منابع نیز تا کنون به بهانه تحریم های آمریکا بی نتیجه مانده است، حتی در قالب خرید واکسن کرونا و تحویل آن به ایران.
نویسنده: حسن عبدالهی