1403/09/01

سـونیـوز

آژانس خبری تحلیلی سونیوز

سونیوز، رسانه ای به زلالی سو

1403/09/01

-

واکسیناسیون آبله در ایران و گریه امیرکبیر

کد خبر : 216
12:21
1399/10/21

نخستین برنامه‌ دولت ایران برای واکسیناسیون در سال 1264 هجری قمری به فرمان امیرکبیر آغاز شد، برنامه واکسیناسیونی که در پایان گریه امیر کبیر را برای مردم ایران به دنبال داشت.

به گزارش سونیوز، در سال 1264 هجری قمری نخستین برنامه‌ دولت ایران برای واکسیناسیون به فرمان امیرکبیر آغاز شد اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبی به امیر کبیر خبر دادند که مردم از روی ناآگاهی نمی‌خواهند واکسن بزنند، فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان می‌شود و امیرکبیر بی‌درنگ فرمان داد هر کسی که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد.

وی تصور می کرد که با این فرمان همه مردم آبله می‌کوبند اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانی مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند، شماری که پول کافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبی سرباز زدند، شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان می‌شدند یا از شهر بیرون می‌رفتند.

این طرح واکسیناسیون ملی در حالی به دستور صدراعظم برای نخستین بار در ایران اجرا شد که به امیر اطلاع دادند که در همه شهر تهران و روستاهای پیرامون آن تنها 330 نفر آبله کوبیده‌اند و در همان روز، پاره دوزی را که فرزندش از بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند، امیر به جسد کودک نگریست و آن گاه گفت: ما که برای نجات بچه‌هایتان آبله‌کوب فرستادیم و پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده می‌شود.
امیر فریاد کشید: وای از جهل و نادانی، حال، گذشته از این که فرزندت را از دست داده‌ای باید پنج تومان هم جریمه بدهی و پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم، امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمی‌گردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداد.

دقایقی بعد بقالی را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود اما این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند، روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن کرد، در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد و او که در کمتر زمانی امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود، علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از بیماری آبله مرده‌اند و میرزا آقاخان با شگفتی گفت: عجب، من تصور می‌کردم که میرزا احمدخان، پسر امیر مرده است که او این چنین های‌های می‌گرید.


برچسب های خبر (تگ)


نظرها بسته شده اند

نمایش 0 نظر

پژوهشیار