به گزارش آژانس خبری سونیوز، در یک شب داغ تابستانی آبادان در سال ۱۳۵۷، سالنی تاریک پر از زن و مرد و کودک که غرق در تماشای یکی از جذاب ترین فیلم های سینمای ایران، «گوزنها»، شدهاند. ناگهان چیزی شبیه به کابوس، اما واقعیتر از هر چیزی که روی پرده میبینند، آغاز میشود. اول دود بود. دودی سیاه و غلیظ که از زیر درها به داخل سالن میخزید. بعد صدای فریادها و هجوم ناگهانی به سمت درهای خروجی. اما درها قفل بودند. چرا درهای یک سینمای پر از تماشاگر در وسط نمایش، از بیرون قفل شده بود؟
این تنها یکی از دهها پرسش حلنشده حول یکی از مرگبارترین و مرموزترین فجایع تاریخ معاصر ایران است. آتش به سرعت کرد و سینما رکس را به جهنمی بزرگ تبدیل کرد. بسیاری از کسانی که از شعلهها گریختند، در دامن درهای قفل شده جان باختند.
اما داستان به همین جا ختم نمیشود. این حادثه در یکی از حساسترین برهههای انقلاب ۵۷ رخ داد و به سرعت به یک ابزار تبلیغاتی قدرتمند تبدیل شد. چه کسی یا چه کسانی مسئول این فاجعه بودند؟ آیا این یک حادثه غمانگیز بود؟ یک توطئه حسابشده؟ یا اقدامی عمدی برای مقاصد سیاسی؟
حقیقت آن شب در سینما رکس، ترکیبی پیچیده از تراژدی، سیاست و ایدئولوژی است. ابعاد این ماجرا آنقدر عمیق و تاریک است که حتی پس از گذشت دههها، همچنان ذهن و محققان را به خود مشغول کرده است. برای درک یکی از نقاط عطف منحنی سقوط رژیم پهلوی، باید این معمای تاریخی را واکاوی کرد.
حدود ساعت ۲۱:۳۰ آن شب، تماشاگرانِ فیلم متوجه آتشسوزی شدند و همگی برای نجات به سمت درهای خروجی هجوم بردند؛ اما تمام درها قفل بود. آتش به سرعت گسترش یافت و حدود ۶۰۰ نفر در پشت درهای بسته، چشمبهراه کمک ماندند؛ اما کمکی از بیرون نرسید.
به گفتهٔ یکی از کارگران سینما، کپسولهای آتشنشانی خراب بود و امکان استفاده از آنها وجود نداشت. مردم محلی تلاش کردند تا با هر وسیلهای به کمک گرفتاران درون سالن بیایند، اما به گفته شاهدان مأموران امنیتی با ضرب و شتم و باتوم مانع آنان شدند. حتی زمانی که یکی از شاهدان حاضر شد با خودرو به درهای سینما برخورد کند و با شکستن آنها راه نجات را باز کند، از این کار نیز جلوگیری شد.
شهربانی بلافاصله از حریق مطلع و موضوع را در ساعت ۲۲:۲۲ به آتشنشانی پالایشگاه آبادان اطلاع داد. نیروهای آتشنشانی با تجهیزات اولیه در محل حاضر شدند، اما در عمل با مشکلات متعددی روبرو شدند: شیر آبی که در ۶۰ متری سینما قرار داشت، شکسته بود و قابل استفاده نبود. آنها به شیر آبی در خیابان زند در فاصلهٔ ۱۶۰ متری مراجعه کردند، اما چون این شیر با موزاییک پوشانده شده بود، قابل استفاده نبود. در نهایت به شیر آبی در خیابان امیری در ۱۶۰ متری دیگر و در جهت مخالف لولهکشی مراجعه شد، اما این شیر نیز به دلیل نبود فشار آب بیاستفاده بود.
سرانجام، آتشنشانان مجبور شدند از تانکر ۴۰۰۰ لیتری ماشین شرکت نفت، آب بگیرند و عملیات اطفاء را آغاز کنند. این مشکلات باعث تأخیر حدود پانزده دقیقهای در شروع عملیات نجات شد و همین زمان کافی بود تا بیشتر افراد حاضر در سینما، پشت درهای بسته، زندهزنده در آتش بسوزند.
روز بعد، تیتر اول همهٔ روزنامههای ایران و بسیاری از رسانههای جهان به این فاجعهٔ بزرگ اختصاص یافت. آمارهای متفاوتی از تعداد کشتهشدگان منتشر شد: ۳۷۷، ۴۳۰ و حتی ۶۰۰ نفر. مسلم آن است که در آن شب ۶۵۰ بلیت فروخته شده بود و منابع رسمی دولتی تنها آمار ۳۷۷ کشته را تأیید کردند. تنها ۱۰ نفر توانستند با شکستن یکی از درهای خروجی و فرار از راه پشت بام نجات پیدا کنند.
از فردای آن روز، زمزمهها دربارهٔ دلایل غیرعادی این آتشسوزی آغاز شد. بیتردید، این واقعه یک حادثهٔ تصادفی نبود.

موسسه فرهنگی هنری فصل هنر، مشاور و مجری پروژه های فرهنگی، هنری، رسانه ای و تبلیغاتی شماست. موسسه فرهنگی هنری به عنوان جامع ترین موسسه فرهنگی هنری شمالغرب کشور و اولین شرکت خلاق در حوزه صدا و تصویر با شعار « فقط تصور کن... ! » ، ایده ها و تصورات شما را ممکن می سازد.
ارتباط با موسسه فرهنگی هنری فصل هنر/ کلیک کنید.
درباره دلایل و عاملان این آتشسوزی، روایتهای رسمی و غیررسمی مختلف و متضادی وجود دارد که تا امروز نیز به طور کامل شفاف نشدهاند. در یک نگاه کلی، مهمترین ادعاها و نظریهها عبارتاند از:
۱. نظریه رسمی حکومت پهلوی: توطئه مخالفین مذهبی
دولت وقت (دولت آموزگار) بلافاصله پس از واقعه، گروهی از مخالفین مذهبی و مذهبیون افراطی را متهم کرد. ادعای رسمی این بود که این افراد برای بیثبات کردن کشور و ایجاد رعب و وحشت، عمداً سینما را آتش زدند. دادگاهی به سرعت تشکیل و چند نفر محاکمه و به اعدام محکوم شدند.
۲. نظریه مخالفان حکومت: توطئه خود حکومت
مردم و مخالفان حکومت پهلوی، به شدت روایت رسمی را رد کردند و آن را پروپاگاندای دولتی خواندند. ادعای گسترده این بود که ماموران امنیتی حکومت (ساواک) یا عوامل وابسته به آن عمداً این آتشسوزی را ترتیب دادند.
۳. بیمسئولیتی و سهلانگاری
تعداد کمی نیز معتقدند این حادثه ممکن است در ابتدا یک حادثه ناشی از بیمسئولیتی (مثلاً از آتش گرفتن ژنراتور یا سیمکشی معیوب) بوده، اما به دلیل استانداردهای بسیار پایین ایمنی (قفل بودن درها، کپسولهای خراب، سیستم اطفای حریق ناکارآمد) و سپس مدیریت فاجعهبار آن (مانعتراشی ماموران و تاخیر در آتشنشانی) به یک فاجعه تبدیل شده است.