1404/09/14

سـونیـوز

آژانس خبری تحلیلی سونیوز

سونیوز، رسانه ای به زلالی سو

1404/09/14

-
 

دود و آینه، شعبده بازی رسانه ها

کد خبر : 10560
16:20
1404/03/01

سونیوز در هفته‌ای پرالتهاب، دو خبر جنجالی ادعای تغییر نام «خلیج فارس» توسط آمریکا و حکم اعدام «تتلو» در فضای مجازی فراگیر شد؛ اخباری که به رغم وایرال شدن گسترده، هیچ‌کدام به واقعیت نپیوستند. از این رو دکتر فرید حیدری، مدرس دانشگاه، فعال فرهنگی و رسانه ای ، در تحلیلی چند سطحی، الگوی پنهان این خبرسازی ها را واکاوی کرده و پشت پرده این سناریویسازی ها را روشن می کند.

در هفته‌ای که گذشت، دو خبر به فاصله‌ای کوتاه، فضای مجازی و رسانه‌ها را تسخیر کرد. ادعای تغییر نام «خلیج فارس» از سوی دولت آمریکا و صدور حکم قطعی اعدام برای امیر حسین مقصودلو، خواننده رَپِ معروف، ملقب به «تَتلو».  هر دو خبر به ‌سرعت  وایرال و جنجالی شد و  موج‌های گسترده‌ای از واکنش‌های کاربران و مخاطبان را برانگیخت. اما در نهایت هیچ‌کدام به واقعیت نپیوست.
                    

حال اگر این اخبار با شاخص های سواد رسانه ای، مرور شود، می توان پی برد که یک الگوی مشترک بین این دو خبر وجود دارد. هر دو بخشی از یک سناریوی واحد هستند. سناریویی که هدف آن سرگرم کردن افکار عمومی، منحرف کردن اذهان از مسائل اساسی و پوشش آنچه که در پشت پرده می‌گذرد است.

استراتژی دود و آینه را می توان شعبده بازی رسانه ای عنوان کرد. ترفند دود و آینه بخشی از هنر شعبده بازی است که واقعیت‌ها در پس پرده‌ای از اغوا و فریب پنهان می‌شود.شعبده‌بازان با ایجاد دود، واقعیت را پنهان کرده و با آینه، توهمی خلق می‌کنند که مخاطب را گمراه می‌سازد. رسانه‌ها و سیاستمداران نیز از همین ترفند به صورت گسترده استفاده می‌کنند با برجسته کردن اخبار جنجالی و حاشیه‌ای، افکار عمومی را از مسائل اصلی منحرف کرده، حقایق تلخ را می‌پوشانند و اولویت‌های ذهنی مردم را دستکاری می کنند.
            

استراتژی دود و آینه، هنر پنهان‌کردن واقعیت در پس پرده یک نمایش فریبنده است.در این روش شعبده‌بازان رسانه ای با ایجاد دود (ابهام، حواس‌پرتی و اغتشاش ذهنی) واقعیت را پنهان می‌کنند و با آینه (نمایش تصاویر کاذب و روایت‌های ساختگی) توهمی خلق می‌کنند که مخاطب را به کلی گمراه می‌سازد. این استراتژی در واقع از دل نظریه« برجسته‌سازی» متولد شده است. در این ترفند رسانه‌ها به شما نمی گویند که به چه و چگونه فکر کنید، بلکه تعیین می‌کنند به چه چیزی فکر کنید و این روال بخشی از قدرت نامرئی کنترل ادراک است.

                      

اصول منحرف کردن  افکار عمومی:
رسانه‌ها با یک فرمول پنج‌گانه، به‌راحتی می‌توانند ذهن مخاطبان را مدیریت کنند. هر چند اثربخشی این فرآیند نیازمند زمان است، اما تأثیر آن بلندمدت و عمیق خواهد بود، تا جایی که نتیجه آن  به‌مرور تبدیل به به یک فرهنگ عمومی می‌شود. رسانه‌ها و نهادهای قدرت با به‌کارگیری یک فرمول سیستماتیک پنج‌مرحله‌ای، افکار عمومی را به‌سوی اهداف ازپیش‌تعیین‌شده هدایت می‌کنند. این فرآیند، اگرچه نیازمند زمان و تکرار است، اما در بلندمدت تأثیری عمیق و ماندگار می‌گذارد. تا حدی که به تدریج باورهای تزریق شده به بخشی از فرهنگ عمومی جامعه تبدیل می‌شوند. در ادامه، این فرمول پنچ گانه به همراه تحلیل های رسانه ای  معرفی  و توضیح داده می شوند.


۱. تغییر کانون توجه :
وقتی جامعه درگیر بحران اقتصادی، تورم افسارگسیخته یا اعتراضات اجتماعی پراکنده و یا حتی سازمان یافته  است، رسانه‌ها به‌جای تحلیل و ریشه یابی اصل مسئله، روی حاشیه‌های تمرکز می‌کنند. به عنوان مثال  روی دعوای دو سلبریتی یا خبر طلاق و ازدواج  حاشیه دو ستاره سینما و موسیقی تمرکز می‌کنند یا  اختلافات دو شبکه اجتماعی را برجسته می کنند. این تاکتیک غالبا منحرف کردن افکار عمومی از مسائل اصلی را هدف قرار می دهد. بر هیمن اساس یکی از مؤثرترین راه‌ها برای منحرف کردن افکار عمومی، عادی جلوه دادن مشکلات بزرگ است. وقتی یک بحران طولانی‌مدت می‌شود، رسانه‌ها به‌جای پرداختن به ریشه‌های آن، به تدریج آن را به بخشی از زندگی روزمره تبدیل می‌کنند. به‌عنوان مثال، افزایش مداوم قیمت‌ها، کمبود دارو، یا بحران‌های زیست‌محیطی پس از مدتی دیگر به‌عنوان «خبر» مطرح نمی‌شوند، بلکه به وضعیتی «عادی» تبدیل می‌گردند. این فرآیند باعث می‌شود مردم به‌مرور از پیگیری و اعتراض دست بدارند و دولت بدون پاسخگویی به روال عادی خود ادامه دهد.
                   

۲. ابهام‌آفرینی:
در بحران‌های سیاسی و اجتماعی، روایت‌های متناقض به‌صورت گسترده منتشر می‌شوند تا مردم سردرگم شوند و نتوانند واقعیت را از دروغ تشخیص دهند. انتشار اخبار ضد و نقیض درباره یک رویداد، ایجاد تردید در اعتبار منابع اطلاعاتی، طرح شایعات بدون سند و مدرک. همه این روال ها  دارای یک نتیجه واحد هستند. جامعه‌ای بی‌اعتماد و پراکنده که قادر به تجزیه و تحلیل دقیق نیست.  بحران‌های سیاسی و  روایت‌های متضاد درباره یک رویداد، مصداق بارزی از ابهام آفرینی است. به عنوان مثال در اعتراضات مدنی و ناآرامی‌های یک جامعه، رسانه‌های قدرت ادعا می کنند که اغتشاشگران با حمایت خارجی دست به خشونت زدند. در حالی که رسانه‌های مخالف اعلام می کنند که مردم معترض به‌صورت  تجمعات مسالمت‌آمیز داشته و در مقابل با خشونت پلیس و نیروهای امنیتی  مواجه شدند.  در نتیجه مردم نمی توانند به صورت دقیق تشخیص دهند که کدام روایت درست است و در نهایت یک فضای دوقطبی به دست رسانه های وابسته ایجاد شده و هر طرف اقدام به یارکِشی می کند. البته در این میان، مخاطبان هوشیار و آگاه  به این دو گروه اعتماد نکرده و وارد بازی رسانه ای و سیاسی آنها نمی شوند و سعی می کنند به دور از شور و هیجان اخبار را را از منابع موثق و البته بی طرف پیگیری کنند.
                 

در مثالی دیگر، موضوع انتخابات، بحث‌برانگیز می شود. رسانه های دولتی اعلام می کنند که انتخابات کاملاً سالم و شفاف بود. در حالی که معترضان معتقدند تقلب گسترده در انتخابات رخ داده است. در نتیجه یک بی‌اعتمادی عمومی به کل فرآیند انتخابات و کاهش مشارکت سیاسی رقم می خورد.

۳. پوشش گزینشی:
رسانه‌ها برخی اخبار را پررنگ و برخی دیگر را کاملاً نادیده می‌گیرند. به عنوان مثال افتتاح نمایشی یک پروژه کوچک با پوشش خبری گسترده در حالی که شکست‌های کلان مدیریتی در همان حوزه رقم خورده است. همچنین بزرگ‌نمایی موفقیت‌های جزئی و پنهان‌کردن مشکلات زیرساختی باعث می‌شود مردم  یک تصویر تحریف‌شده‌ای از واقعیت داشته باشند.

۴. ایجاد دشمن فرضی:
هرگاه یک سیستم با بحران داخلی روبه‌رو شود، مقصر اصلی را دشمن خارجی معرفی می‌کند. به عنوان مثال  به جای سو مدیریت، تحریم‌ها عامل اصلی و فراگیر مشکلات اقتصادی معرفی می شوند. اعتراضات مدنی و نارضایتی های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نادیده گرفته شده و در رسانه های قدرت، جاسوس‌ها و توطئه‌های خارجی مقصر ناآرامی‌ها معرفی می شوند. به جای رسیدگی و پاسخگویی به مطالبات به‌حق مردم، رسانه‌های خارجی عامل تحریک و اغتشاش معرفی می شوند در این حالت پنجره اورتون با تغییر چارچوب‌های ذهنی، ایده‌های غیرقابل‌قبول را عادی جلوه می‌دهد.
                 

البته در بهترین حالت  گاهی به جای ساخت دشمن فرضی و تلطیف کردن توهم توطئه بحران های به وجود آمده را شخصی سازی می کنند و به‌جای پرداختن به ساختارهای معیوب و سیستم‌های ناکارآمد، رسانه‌های قدرت مشکلات را به‌صورت فردی و شخصی‌شده مطرح می‌کنند. به عنوان مثال به‌جای بررسی سیاست‌های اقتصادی غلط، یک مدیر میانی را مقصر اصلی تمام مشکلات معرفی می‌کنند یا در بحران‌های اجتماعی، تقصیرها را به گردن «افراد خاص» می‌اندازند. این کار باعث می‌شود مردم به‌جای درخواست تغییرات ساختاری و مقابله با فساد سیستماتیک، صرفاً به صورت موردی به دنبال مجازات افراد باشند، درحالی که دولت ها همچنان به‌روند قبلی خود ادامه می‌دهند.


۵. تکرار دروغ بزرگ:
نظریه ژوزف گوبلز (وزیر تبلیغات آلمان نازی) هم درعملیاتی کردن استراتژی دود و آینه به شدت تاثیرگذار است. ژوزف گوبلز، معتقد بود:  اگر دروغی به اندازه کافی بزرگ بگویید و مدام تکرارش کنید، مردم در نهایت آن را باور خواهند کرد. تکرار یک ادعای بی‌اساس برای تبدیل به  یک  «حقیقت محض» ، شایعه‌پراکنی سازمان‌یافته برای تغییر باورهای عمومی و جعل واقعیت‌های تاریخی برای توجیه سیاست‌های کنونی بخشی از این فرایند است. تکرار دروغ بزرگ بخش مهمی از پروپاگاندا و نظریه کاشت است.بر این اساس گاهی رسانه‌ها برای جلوگیری از ناامیدی گسترده و اعتراضات مردمی، وعده‌های بی‌اساس یا اخبار امیدوارکننده‌ اما غیرواقعی منتشر می‌کنند. مثلاً پیش‌بینی بهبود اقتصادی معجزه‌آسا در آینده نزدیک، یا وعده‌های اصلاحات سیاسی، بدون برنامه مشخص. این اخبار، انرژی جامعه را برای تغییرِ واقعی تحلیل می‌برد و مردم را به صورت کاذب امیدوار می کند.

                     

آنچه که خواندید، در واقع پروسه  یک جنگ روانی تمام عیار است که شاید در بسیاری از موارد قربانی این جنگ روانی می شویم بی آنکه نسبت به این مسئله اگاهی داشته باشم. چرا که به صورت ماهرانه و هوشمندانه از ابزارهای رسانه‌ای، اطلاعاتی و روانشناختی برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی، ایجاد گمراهی، تغییر جهت توجه‌ها و حتی ایجاد ترس یا آشوب استفاده می‌شود. 

انحراف توجه، سناریوسازی رسانه ای، موج سواری رسانه ای و کنترل افکار عمومی موارد شاخصی از الگوهای جنگ روانی در رسانه‌ها است. جایی که اخبار جعلی یا اغراق‌شده به‌عنوان ابزاری برای مدیریت افکار عمومی استفاده می‌شود. این تاکتیک‌ها معمولاً توسط گروه‌های قدرت (دولت‌ها، احزاب، رسانه‌های وابسته یا بازیگران سیاسی) به کار می‌روند تا ذهن مردم را از  حقایق و آنچه که در پشت پرده ها می گذرد،  دور نگه دارند.

                 

رسانه‌ها می‌توانند آینه باشند یا دود. و این انتخاب با شماست. در دنیای امروز، که رسانه‌ها و فضای مجازی به میدان نبرد ادراک تبدیل شده‌اند، آگاهی از این تکنیک‌ها ضروری است. تنها با افزایش سطح سئاد رسانه ای، تفکر انتقادی، منبع‌شناسی دقیق و پرسشگری مداوم می‌توان از دام این شعبده‌بازی رسانه‌ای رهایی یافت.

در عصر حاضر، که رسانه‌ها و فضای مجازی به میدان نبرد ادراک و هویت تبدیل شده‌اند، آگاهی از تکنیک‌های رسانه‌ای نه‌تنها یک مهارت، که یک ضرورت بقا در جهان سایبری است. تنها با افزایش سطح سواد رسانه‌ای، تقویت تفکرانتقادی، منبع‌شناسی دقیق و پرسشگریِ فعال می‌توان از این گرداب شعبده‌بازی رسانه ای رها شد و به جای انفعال، مخاطبی کنشگر بود.
                 

حال به نظر شما پشت پرده خبر تغییر نام خلیج فارس و  صدور حکم اعدام تتلو چیست ؟


 
 دکتر فرید حیدری
مدرس دانشگاه و فعال فرهنگی و  رسانه ای 

موسسه فرهنگی هنری فصل هنر، مشاور و مجری پروژه های فرهنگی، هنری، رسانه ای و تبلیغاتی شماست. موسسه فرهنگی هنری به عنوان جامع ترین موسسه فرهنگی هنری شمالغرب کشور و اولین شرکت خلاق در حوزه صدا و تصویر با شعار « فقط تصور کن... ! » ، ایده ها و تصورات شما را ممکن می سازد.

           ارتباط با موسسه فرهنگی هنری فصل هنر/ کلیک کنید.

برچسب های خبر (تگ)

ثبت نظر

نمایش 0 نظر

پژوهشیار