سونیوز: در خانهای در تبریز، مردی بر سکویی نشسته و به چهرههایی خیره شده که از اعماق خاطراتش سر برمیآورند. او دیگر آن ولیعهد دیروز نیست، بلکه پادشاهی است که از فرنگ بازگشته و اکنون مهمان پسر خود شده است. با حسابوکتابی شگفتانگیز، میفهمد که «چهلویک سال تمام« است که سرنوشتش با این سرزمین گره خورده. آنگاه نجوایی از حیرت بر لبانش جاری میشود: "وضع انقلابات روزگار مایه حیرت و عجب است..." اینجا، داستان شبیه به یک رؤیاست؛ روایتی از تغییر همه چیز در تنها "یک آن". این، احساسات مظفرالدینشاه در یکی از شخصیترین لحظات زندگیاش است.