سـونیـوز

پایگاه خبری تحلیلی

نسخه چاپی خبر

"بخشش" نجات بخش پدری از چوبه دار

کد خبر : 1698
13:16
1400/08/13


مردی که ۹ سال پیش در شهرستان هشترود همسر خود را به قتل رسانده و در یک قدمی چوبه دار بود، با بخشش اولیای دم مقتول از مرگ نجات یافت.


به گزارش سونیوز، روزهای پایانی تابستان سال 1391 بود که رسیدگی به پرونده مردی ۳۵ ساله که همسر ۳۴ ساله خود را به قتل رسانده بود، توسط کارآگاهان پلیس آگاهی آغاز شد و متهم در همان ابتدای کار، اعتراف به قتل کرد.
با درخواست قصاص از سوی اولیای دم مقتول، در شعبه دو دادگاه کیفری یک آذربایجان شرقی در خردادماه سال 1393، برای این مرد جوان حکم قصاص صادر شد.
اما الان بعد از گذشت ۹ سال از وقوع حادثه و با تلاش های فراوان اکیپ اخذ رضایت زندان مرکزی تبریز، اولیای دم مقتول از قصاص داماد خود گذشتند و این مرد که در یک قدمی چوبه دار بود، از مرگ نجات یافت.
خبرنگار سرویس حوادث نصر؛ به منظور اطلاع از جزئیات وقوع حادثه و همچنین چگونگی اخذ رضایت اولیای دم، مصاحبه ای با متهم این پرونده انجام دادیم:

در ۲۰ سالگی معتاد شدم
تنها ۲۰ سال داشتم که در دام اعتیاد گرفتار شدم. ابتدا از تریاک شروع کردم، چون برادر بزرگترم نیز تریاک مصرف می کرد؛ من هم خواستم فقط به صورت تفننی مصرف کنم و ببینم وقتی فردی تریاک می کشد چه حالی پیدا می کند. هدف من فقط مصرف تفننی بود، غافل از این که مواد مخدر اصلا مصرف تفننی ندارد و کاملا فرد را در دام خود گرفتار می کند.

اعتیاد کل زندگی ام را نابود کرد
 در سن ۲۸ سالگی با دختری ازدواج کردم که شد همه زندگی ام، تمام تلاش ام را برای خوشبختی اش انجام می دادم؛ وضع مالی نسبتا خوبی هم داشتم. اما چه کنم که اعتیاد مانند یک سد مانع خوشبختی ام شد؛ اعتیادی که تیشه به ریشه زندگی ام زد، اعتیادی که زنم، زندگی ام، عشقم را از من گرفت، اعتیادی که آواره و در به درم کرد، اعتیادی که ۹ سال مرا پشت میله های زندان انداخت، ۹ سال از بهترین روزهای عمرم را.

در اوج توهم، همسرم را خفه کردم
آن روز تلخ هیچ وقت از یادم نمی رود، با این که شیشه مصرف کرده و در حالت طبیعی خودم نبودم، اما آن اتفاق آنچنان برایم تلخ بود که همواره در یاد و خاطرم است.
عصر بود و تازه از سرکار برگشته بودم، در مقدار مصرف شیشه اندکی زیاده روی کرده بودم. وقتی به منزل رسیدم طبق معمول همسرم شروع به غر زدن کرد. غر زدن کار همیشگی اش بود، چرا که مدام از من می خواست اعتیادم را ترک کنم‌ تا یک زندگی عادی و نرمالی داشته باشیم. آن روز هم همان حرف های تکراری را می زد. آنقدر غر زد که عصبانی شده و کنترل خود را از دست دادم و زنجیری که برای بستن در از آن استفاده می کردیم، را دور گردش حلقه زدم. ناگهان به خود آمده و دیدم روی زمین افتاده و صورتش کبود شده است، سریع سراغ برادرم که با ما همسایه بودند رفتم و همسرم به بیمارستان رسانده شد. اما متاسفانه زنده نماند و من هم در همان ابتدا به کاری که کرده بودم اعتراف کردم.

بعد از آزادی، در خدمت دخترهایم خواهم بود
اما الان که با کمک و تلاش های فراوان و چندین ساله اکیپ اخذ رضایت زندان مرکزی تبریز، اولیای دم همسرم از قصاص بنده گذشتند؛ من هم بعد از آزادی تمام تلاش خود را برای جبران این عمل آنان به کار می گیرم. تصمیم قطعی گرفته ام سخت کار کنم و از دو تا دخترهایم که ۱۶ و ۱۸ ساله هستند، مراقبت نمایم و تا همیشه در خدمت آنان باشم. دیگر هیچ وقت سمت اعتیاد نخواهم رفت، در این ۹ سالی که در زندان بودم، کاملا پاکسازی شده ام.

۹ سال است که رنگ چهره دخترهایم را ندیدم
خیلی دوست دارم هر چه زودتر به دیدن جگرگوشه هایم، دخترهایم، تنها یادگاران همسرم بروم. ۹ سال است که رنگ چهره هایشان را ندیدم. دلم برایشان یک ذره شده است.
۹ سال است که به خاطر این اتفاق تلخ عذاب وجدان دارم. همسرم زن بسیار خوب و باحجابی بود. خودم کردم که لعنت بر خودم باد. یک هوس و یک عمر پشیمانی....
***
به این جا که رسید نتوانست ادامه دهد، سرش را پایین انداخت و مدام نفس های عمیق می کشید، تمام تلاش خود را کرد که اشک هایش را کسی نبیند، اما گویا قدرت اشک از زور مردانه این مرد بیشتر بود، چرا که اندکی طول نکشید که قطرات اشک پی در پی بر گونه هایش جاری شد...

به خاطر نوه هایم رضایت دادم
اما مادر مقتول نیز  به انگیزه خود از رضایت اشاره کرد و گفت: من تنها به خاطر خداوند و به خاطر دو تا نوه هایم از حکم قصاص دامادم گذشتم.
 این رضایت اولیای دم مقتول با حضور اعضای مددکار زندان مرکزی تبریز و همچنین اعضای شورای حل اختلاف مستقر در زندان و به ریاست قاضی ناظر زندان مرکزی تبریز امضا شد.
لازم به ذکر است اکیپ اخذ رضایت زندان مرکزی تبریز از سال ۱۳۹۲ فعالیت خود را آغاز کرده است و از زمان آغاز فعالیت اش، با کسب رضایت اولیای دم مقتول، ۱۳۶ فرد محکوم به اعدام را از چوبه دار نجات دادند.

نویسنده : سونیوز
پژوهشیار