سـونیـوز

پایگاه خبری تحلیلی

نسخه چاپی خبر

فارسی موزه ای، زبانی در محاصره‌ فرهنگستان

کد خبر : 11220
20:52
1404/07/23


سونیوز: دکتر فرید حیدری، کارشناس رسانه و هوش مصنوعی با اشاره به عملکرد فرهنگستان زبان فارسی در یادداشتی با عنوان « فاسی موزه ای، زبان در محاصره‌ فرهنگستان» نوشت: در قلمروی فرهنگستان زبان فارسی، گویا زبان به جای آنکه در کوچه و بازار زندگی کند، پشت ویترین تاریخ و تمدن خاک می خورد. هر واژه‌ی جدید با اقتباس افراطی از زبان ایران باستان به صورت بروکراتیک تصویب و متولد می شوند. اما اغلب این واژه‌ها همچون پروانه‌هایی هستند که هرگز از پیله بیرون نمی‌آیند. اینجا بودجه‌های میلیاردی صرف خلق واژه‌هایی می‌شود که در دنیای واقعی، جایگاهی در گفتار و نوشتار مردم ندارند.


با یارخویش در خویش یار!

روزی روزگاری به اتفاق یار خویش برای صرف شام به «غذاخوری خویش یار خدمت» رفتیم. در فضای باز و روباز نشستیم تا «آرامه» دلنشین نیز بر رخسار ما بوزد. یکی از «پایوران» غذاخوری خویش یار خدمت آمد و در ابتدا « نورتاب» زیبای کنار میز را روشن کرد و گفت اینجا هم غذا «خویش یار» است. هم با «صورتغذا» ارائه می شود. به پیش خدمت گفتم که می خواهم صورتغذا را از طریق «رمزینه پویش» سفارش دهم. اما او گفت این «سامانه» اکنون دردسترس نیست.یار خویش گفت: رها کن. به صورت معمول سفارش دهیم. از او پرسیدم چه می خوری ؟ گفت «غذای فوری» با پیش غذا و  بدون «پِی غذا» میل کنیم. سپس  نگاهی به صورتغذا انداخت و گفت: ترکیبی بخوریم. پس به پایور پیش خدمت «خمیراک»، «خمیربرگ» و «نی رشتار» سفارش دادیم اما او گفت: نی رشتار موجود نیست. گفتم : پس «رشتار» بیاورید. پس از حدود نیم ساعت، غذاها را آوردند. در کنار خمیربرگ، «برگک­»های فراوان وجود داشت.  به یار خویش گفتم چربی و قند فراوان هر رخی را به «رخ جوش» دچار می کند. ضمنا مصرف بی رویه آن ممکن است احتمال  «آویزه آماس» را افزایش دهد. او هم در پاسخ گفت اکنون یک «آزمون» انجام بده و طعم آن را مزه کن.  در این حین گروه «سازگان»، مشغول نواختن موسیقی زنده شدند. در این هنگام  در پشت زمینه ما «آبزی­دان» زیبایی وجود داشت که توجه ها را به سمت خود جلب می کرد. یارخویش گفت که یک «خود عکس» بگیریم که گروه سازگان نیز در آن نمایان شود. گرفتیم. خود عکس را گرفتیم. اما با بازنگری خود عکس پی بردیم که طرح صندلی های اینجا شبیه «چرخک» است. سپس یار خویش گفت رخسارمان خوب شده است. من گفتم در لحظه به صورت «برخط» با «اثرهای تصویری» پردارش کردم . گفت کافی نیست. پس از میل غذا یار خویش گفت: کمی بیشتر پردازش کن. من هم گفتم در ابتدا یک چای از این «دمابان» بریز تا دوباره پردازش کنم. سپس من هم «رایانه مالشی» را از درون کیفم برداشتم و آن راروشن کردم. «صفحه نمایشگر  بلور مایع» رایانه مالشی کمی کثیف بود. آن را با یک دستمال کاغذی تمیز کردم. دیدم که کار کردن با آن به صورت لمسی سخت است. پس «موشی» را به رایانه مالشی وصل کردم و سپس آن را روی «زیرموشی» قرار دادم. طنین موسیقی در حال پخش بود، اما آهنگ مورد علاقه من نبود. لذا ترجیح دادم «دوگوشی» را درون گوشم فرو کنم و به «پادپخش» گوش فرا دهم. اما یک گوشیِ دوگوشی کار نمی کرد. «اقبال» با من بود که دو دوگوشی همراه داشتم. پس آن یکی را که بی سیم بود استفاده کردم. در حین پخش پادپخش  به سراغ ویرایش رفتم .چون ابعاد عکس بیشتر بود و «دقت مکانی» عکسِ خودعکس 3800 «تصدانه» در 2700 تصدانه بود و حدود 15 میلیون بایت فضا اشغال کرده بود،  به اجبار آن  را به دورن نرم افزار پردازش تصویر «عکس خرید» بردم. آن را ویرایش  کردم. پی بردم که اثر تصویری آن مضاعف شده است. پس حالت پیشین نیکو بود. پس «تلیک» کردم و  به مرحله پیشین «واگرد» کردم و  سپس «پرونده» را ذخیره کردم. . به یار خویش گفتم آن را از طریق «سکو» تلگرام ارسال کنم. اما او شرط گذاشت که در گروه های «گپ سرا» به اشتراک نگذارم. البته در این هنگام «پیشکار» کار نکرد. چون این سکوهای فرنگی «پاالیه» هستند. و آشکار نیست که تا چه هنگام «سامانه پاالیش» برقرار خواهد بود. سامانه پاالیش در ایران «سامانمند»ِ سالمند است و به این  سادگی رفع پالیش نخواهد شد. با خود گفتم این پرونده را تحت «تار» بفرستم. اما پی بردم که «نیم‌رخ رسانه» یار خویش به صورت کامل قابل  نمایش نیست. چرا که این سکو  در حالت تحت تار هم پاالیه است. به یار خویش گفتم پیشکار کار نمی کند. با «دندان آبی» به سوی تو ارسال کنم. یار خویش گفت: من هم به همین فکر می کردم و می خواستم همین را بازگو کنم که  با دندان آبی ارسال کن. به او گفتم پی بردی که ما با هم  «دورآگاهی» داریم؟

 در این هنگام جریان برق قطع شد و نورافشان های غذاخوری خویش یار خاموش شد. سپس دستگاه «صداآمیزی» سازگان  و همچنین «صدابر» خواننده از کار افتاد. تنها تصویری که در قالب یک جلوه نورانی در غذاخوری خویش یار خودنمایی می کرد، تصویر «هم‌ساختار» صفحه نمایشگر  بلور مایع رایانه مالشی بود. که البته نیروی آن هم به تدریج به تحریر می رفت. یارخویش گفت «دگمه دگرساز» را به همراه دگمه «اف چهارم» فشار  بده  و رایانک را خاموش کن. به او گفتم «سامانه عامل» آن «پنجره» نیست. بلکه سامانه عامل آن «آدم سان» است. و دگمه دگرساز ندارد. اما من از یار خویش« باتری پر کن همراه» یا همان انبارنده را گرفتم و رایانه مالشی را از طریق «درگاه همه گذر» به آن وصل کردم و موشی را قطع کردم تا نیروی کم تری صرف شود. سپس زیرموشی را هم درون کیف رایانک گذاشتم. دوگوشی را از گوش خویش خارج کردم و پخش پادپخش را نیز متوقف کردم.

پس از اندکی، جریان برق دوباره وصل شد. دیدم روی صفحه نمایشگر «رقمی» غذاخوری خویش یار، آگهی تصویری یک «راهسرا» در حال پخش است. یار خویش گفت در ایام نه چندان دور رخنه گران صفحه نمایش های فرودگاه را « رخنه »کرده بودند و تصاویر دلخواه را روی آن در معرض نمایش گذاشته بودند. گفتم «ابزارک های رایاجنگ» بسیار پیچیده شده است و هر احتمال وقوع هر رخدادی دور از ذهن نیست. در این هنگام یار خویش گفت برویم. برای پرداخت صورتحساب غداخوری به پای میز پایور باجه پرداخت رفتم و  هزینه های صورتحساب غذاخوری را با  دستگاه کارت خوان پرداخت کردم و سپس رفتیم.

آن عکسِ خودعکس در غذاخوریِ خویش­یار، تصویری بود که به یادگار ماند. اندکی بعد  آن را در سکوی اینستاگرام به اشتراک گذاششتم و «شناسه کاربری» یارخویش را «برچسب» زدم سپس «داستان» کردم و یارخویش را با هشتگ زندگی که این روزها «گرایه» شده است، با «نامیاد» یاد کردم. سپس کمی در اندیشه فرو رفتم و پی بردم که در غذاخوری خویش یار خدمت در سطح وسیعی به همراه یارخویش با زبان شیرین فارسی بیشتر آشنا شدم و انگار از حال به گذشته و یا شایدهم از گذشته به حال سفر کردم. اما نمی دانم با کدام زبان در کدام زمان!؟


واژه نامه داستان :

غذاخوری خویش یار خدمت : رستوران سلف سرویس / آرامه : بادی با سرعت کمتر از ۵ /۰ متر بر ثانیه  / صورتغذا : منو / پایوران : کادر / نورتاب: آباژور / خویش یار: سلف سرویس /  رمزینه : بارکد / پویش: اسکن / سامانه: سیستم / غذای فوری: فست فود / پی غذا: دسر / خمیربرگ: لازانیا / نی رشتار: ماکارونی / رشتار: اسپاگتی / برگک: چیپس / رخ جوش: آکنه / آویزه آماس : آپاندیسیت / آزمون: تست / سازگان: ارکستر / آبزی دان: آکواریوم / خودعکس: سلفی / چرخک: ویلچر / اثرهای تصویری: افکت تصویری / برخط: آنلاین / دمابان: فلاسک / رایانه مالشی: تبلت / بلورمایع : صفحه ال سی دی  / موشی: ماوس / زیرموشی: پد ماوس / دوگوشی: هدفون / پادپخش: پادکست / اقبال: شانس / دقت مکانی: رزولوشن / تصدانه: پیکسل / تلیک: کلیک / واگرد: عقب روی( آندو) / پرونده : فایل / سکو: پلتفرم / گپ سرا: چت روم / پیشکار: پراکسی / پالیه: فیلتر / سامانه پالیش : سیستم فیلترینک / سامانمند: سیستماتیک / تار: وب / نیمرخ رسانه: پروفایل / داندان آبی: بولوتوث / دورآگاهی: تله پاتی / نورافشان: لوستر/ صداآمیزی: میکسر صدا / صدابر: میکروفن /هم ساختار: آنالوگ / دگمه دگرساز: کلید Alt / دگمه اف چهارم : کلید F4 /سامانه عامل: سیستم عامل / پنجره : سیستم عامل ویندوز / آدم سان: اندروید / باتری پر کن همراه: پاوربانک / درگاه: پورت / درگاه همه گذر: پورت usb / رقمی: دیجیتال / راهسرا: متل / رخنه گران : هکرها / رخنه: هک / ابزارک های رایاجنگ: جنگ سایبری / شناسه کاربری: ای دی / برچسب: تگ / داستان: استوری / گرایه: ترند / نامیاد: منشن


داستان کوتاهی که خواندید، بر اساس واژگان مصوب فرهنگستان زبان فارسی نوشته شده  است، اما درک آن تا حدود زیادی سخت و پیچیده به نظر می رسد. این داستان نشان می دهد که فرهنگستان زبان فارسی از بُعد محتوایی و زبانی به ساخت‌سازی افراطی و دوری از ذائقه مردم روی آورده است و اغلب درگیر و دارِ ساخت واژه‌های نامأنوس و غیرکاربردی است. در حالی که بسیاری از واژه‌های پیشنهادی نه‌تنها توسط مردم پذیرفته نمی‌شوند، بلکه حتی در میان متخصصین، نخبگان و رسانه‌های رسمی نیز است مورد استفاده قرار نمی گیرد. چرا که فرهنگستان گاهی به جای «زبان‌سازی»، به «واژه‌سازی» خشک و بی‌روح می‌پردازد.

فرهنگستان  به زبان معیار و گویش‌های زنده بی توجه است. از طرفی دیگر  بیش‌از اندازه بر « پارسی سَره» یا واژه‌های کهن و باستان تکیه می‌کند و از ظرفیت‌های زبان محاوره ای مردم، گویش‌های محلی و حتی واژه‌های غربی و عربی که سال‌ها در زبان فارسی ریشه دوانیده‌اند، غافل می‌شود. در حالی که این مسئله می‌تواند منجر به ایجاد شکاف بین زبان رسمی و زبان محاوره ای مردم شود.

فرهنگستان، عملکرد کندی در واژه‌گزینی برای مفاهیم دارد. در نقطه مقابل، سرعت بالای تولید واژه ها و اصطلاحات جدید به‌ویژه در حوزه فناوری، باعث می‌شود این نهاد نتواند به‌موقع با واژه‌های مناسب خود و زبان فارسی را به روز نگه دارد. در این فاصله، واژه‌های خارجی یا معادل‌های خودجوش در زبان فارسی، جا می‌افتند و جایگزینی آن‌ها بسیار دشوار میشود. به ویژه نسل جدید که در بستر شبکه های اجتماعی واژه سازی می کنند، فرهنگستان را با چالش های جدی مواجه می کند. به واژه های زیر دقت کنید:

« اكليلي شدن» : ذوق و شوق /  « هایپ»: هیجان زیاد / «کنسل کلچر» : كنار كَذاشتن فردى به دليل رفتار جنجالى اش در فضاى عمومى يا مجازی است.

میم‌های زبانی نشان می‌دهند که زبان یک پدیده زنده و تکاملی است، نه یک کتاب قواعد خشک و بی‌حرکت. این قواعد زبان نه توسط فرهنگستان، که توسط میم‌های موفق تعیین می‌شوند. هر بار که شما از یک کلمه یا اصطلاح جدید و جذاب استفاده می‌کنید، در واقع در حال تکثیر یک میم زبانی هستید. نهادینه شدن این واژه ها در متن جامعه نیازی به جلسات پرهزینه فرهنگستان ندارد. چرا که نسل زِد به صورت شبکه ای و هدفمند عبارات ساده و اصطلاحات موردعلاقه خود را استفاده می کنند و به صورت ویروسی آن را تکثیر می کنند.

متاسفانه فرهنگستان زبان فارسی به جای معادل سازی واژگان عمومی پرکاربرد که از زبان انگلیسی وارد شده اند، به جایگزینی واژه های فنی، تخصصی و مهندسی روی آورده است. به عنوان مثال برای واژه هایی مانند «تاکسی» ، «فیلم»، «سینما»، «آسفالت»، «پُست»، «الکترونیک»، «الکتریک»، «مکانیک»، «اینترنت»، «تلویزیون»، «رادیو» واژه های مصوب وجود ندارد. در حالی که این واژه ها را مردم در مکالمه ها و ارتباطات روزمره خود استفاده می کنند.

البته بایستی این واقعیت را پذیرفت که اصولا نیاز چندانی به جایگزینی واژه های تخصصی وجود ندارد. چرا که اگر قرار باشد همه واژه ها در تمامی رشته ها معادل سازی شوند، این پرسش اساسی ایجاد می شود که آیا اصولا دایره واژگان زبان فارسی در این سطح گسترده است که ظرفیت معادل سازی همه واژه های تخصصی در همه علوم و رشته ها را داشته باشد!؟

به عنوان نمونه، چه نیازی به به جایگزینی واژه «پیکسل» به مفهوم نقاط تشیل دهنده تصویر با واژه مرکب « تصدانه» که خود مخفف واژه «تصویردانه» است وجود دارد. واژه های تخصصی در علوم مختلف برآیندی از مطالعات، پژوهش ها، کشفیات و اختراعات متخصصین جامعه پیشرو در علوم و رشته های مربوطه است و طبیعی است که با معادل سازی های مصنوعی و مضحک نه می توان به خالص سازی زبان فارسی کمک کرد و  نه در موازات آن به اهداف سیاسی عوام فریبانه رسید.



شواهد نشان می دهد مشکلات فرآیندی و ساختاری در دلِ فرهنگستان زبان فارسی نهادینه شده است و فقدان شفافیت و مشارکت جمعی روند واژه‌گزینی در این نهاد،  اغلب به‌عنوان یک سلسه مراتب « بالا به ‌پایین » مخفی و محدود به گروه کوچکی از اساتید ادبیات و زبان شناسان می‌شود. در حالی که که این فرآیند بایستی شفاف‌تر شده و از نظرات و ایده‌های جامعه زبانی گسترده‌تر، از جمله نویسندگان، روزنامه‌نگاران، متخصصان کارشناسان فنی بهره برد.

ناگفته نماند بسنده کردن به جایگذاری و معادل سازی واژه های جدید کافی نیست. فرهنگستان زبان فارسی دچار ضعف اساسی در ترویج و بسته‌بندی واژه‌ها است و اغلب با استدلال ها و دلایل ضعیف در معرفی، تبلیغ و توضیح منطق و استدلال جایگزینی واژه‌های جدید ناموفق است و در عمل نتوانسته است عموم جامعه را با خود همراه کند. عدم وجود کمپین های مؤثر اجتماعی، رسانه‌ای و آموزشی باعث می‌شود این واژه‌ها در انبوه واژگان موجود گم شوند و یا سوژه طنز مردم در محافل عمومی و شبکه های اجتماعی شوند.

زبان تنها مجموعه‌ای از واژه‌ها نیست، بلکه شبکه ای پیچیده‌ از اصطلاحات، تعابیر و دستور زبان است. در حالی که فرهنگستان، بیش ‌از اندازه بر معادل‌های تک‌واژه‌ای متمرکز است و به ساخت اصطلاحات و عبارات ترکیبی طبیعی برای جایگزینی با ترکیبات خارجی مانند«Game Changer» توجه کمتری دارد.
 
فرهنگستان زبان فارسی استقلال چندانی ندارد و در بسیاری از موارد متاثر از مسائل کلان ایدئولوژیک، معادلات، فرآیندها و جناح های سیاسی است. به طوری که ملاحظات سیاسی و سره‌گرایی افراطی در برخی از تصمیمات فرهنگستان، ناشی از فشارهای سیاسی یا تمایل به پالایش زبان از هرگونه عنصر غیرفارسی (حتی واژه های متداول شده) است. این نگاه می‌تواند به حذف بخشی از هویت تاریخی و فرهنگی زبان فارسی که در آمیختگی تاریخی با سایر زبان‌های زنده جهان از جمله عربی، ترکی، فرانسوی و انگلیسی شکل گرفته و به صورت قابل توجهی متاثر از این زبان ها است، منجر شود.

با مرور وب سایت « واژه یار» فرهنگستان زبان فارسی مشاهده می کنیم که بسیاری از واژگان مصوب و جایگزین شده در زبان فارسی مربوط به زبان انگلیسی است. در حالی که زبان و ادبیات عربی به شدت بر زبان فارسی چیره است. اما معمولا برای واژه های عربی معادل سازی انجام نمی شود. شاید بهتر است دلیل اصلی این مسئله را در سیاست های کلان و ایدئولوژیکی کشور جستجو کرد. از سوی دیگر نیز، دایره واژگان زبان فارسی در ابعادی نیست که برای تک تک واژ های غیر فارسی، معادل سازی شود.

بدیهی است که حتی در مواردی واژه های شاخص و پرکاربرد تُرکی نیز دردایره واژگان زبان فارسی خودنمایی می کند. مانند «بشقاب»،«قاشق»،«قورمه»، «ایل»،«خان»،«بیگ» و ... هر چند تعداد واژه‌های ترکی در زبان فارسی در مقایسه با واژه‌های عربی کمتر است، اما در طول تاریخ این واژه‌ها نشان‌دهنده تعاملات و پیوندهای اقتصادی و فرهنگی عمیق بین قوم فارس و ترک در فلات ایران هستند. جالب است بدانید که برای این واژه ها نیز هیچ معادل سازی تا کنون انجام نشده است.

فرهنگستان حتی  اگر در نهادینه سازی واژگان جدید در متن جامعه موفق شود، سیاست‌های این مجموعه در آینده ای نزدیک منجر به ایجاد یک «زبان معیار رسمی» و یک «زبان محاوره‌ای مردمی» کاملاً مجزا می شود. این یعنی ایجاد دوگانگی و شکاف زبانی.
 
 این شکاف می‌تواند ارتباط رسانه ها، سازمان های فرهنگی و هنرمندان را با توده مردم  دچار مشکلات اساسی کند. با این چشم انداز فرهنگستان زبان فارسی می تواند بخشی ازخود مشکل باشد و باعث اختلاف و جدایی مردم از فرهنگ پویای جامعه ای شود که زبان رسمی آن فارسی است. برخی افرادی که با باورهای فاشیستی و شوونیستی بر کُرسی های فرهنگستان تکیه زده اند و در محافل غیر رسمی، اقوام ایرانی را عشایر و ایلات می پندارند، سعی می کنند تفکرات خود را بر ایرانی که با فرهنگ رنگین کمانی اقوام شکل گرفته، مصادره به مطلوب نمایند.
 
فرهنگسستان زبان فارسی دارای اشکالات ساختاری می باشد که آن را از یک مجموعه فرهنگی و پژوهشی مستقل به سازمانی تبدیل کرده است که بالاترین مقامات دولتی در آن حضور دارند. لذا اساسنامه این فرهنگستان نیازمند بازنگری اساسی است. برای حفظ استقلال این فرهنگستان بایستی به جای انتصابات سیاسی و عقیدتی از محققین و پژوهشگران مستقل زبان و ادبیات فارسی، نویسندگان، نخبگان فرهنگی، کارشناسان زبان شناسی، اساتید دانشگاه و فعالان رسانه ای جهت عضویت در بالاترین سطوح تصمیم گیری دعوت شود.




به تصویر بالا نگاه کنید! گویا فرهنگستان زبان فارسی، از حریمِ واژگان، به یک سازمان نظامی و  امنیتی تبدیل شده که حضور یک «پزشک معتمد» در آن ضروری شده است! بسیاری از مشاغل دارای شرایط جسمانی و روانی خاصی هستند (مانند رانندگی، کار در ارتفاع، مشاغل سنگین، مشاغل حساس امنیتی). سازمان مربوطه باید اطمینان حاصل کند که فرد متقاضی از نظر سلامتی توانایی انجام ایمن و مؤثر وظایف محوله را دارد. اما در این نهاد فرهنگی چه نیازی است که وضعیت جسمی و روحی اعضا زیر ذره‌بین باشد؟ چه ضرورتی دارد که سلامتیِ اعضای فرهنگستان، همچون اسناد محرمانه، از چشم عموم پنهان بماند؟ آیا نیاز است فرهنگستان با معاینه پزشکی «صلاحیت سلامتی» اعضا را برای ادامه همکاری بررسی کند؟ آیا فرهنگستان سازمان بیمه‌گری است که باید سود و زیانِ سلامتی اعضای خود را محاسبه کند تا مبادا اعضا در وضعیت بیماری واژه سازی کنند ! شاید هم این پزشک معتمد، در کنار معاینه‌های دوره‌ای، نسخه‌هایی برای «درمان واژگان بی‌قاعده» نیز می‌پیچداین ساختار سازمانی بیش از آن که نشان‌دهنده‌ی دغدغه‌ی سلامتی باشد، نشان از فضایی است که گویی هر نهادِ فرهنگی را باید به چشم یک «مرکز حساس» نگریست، جایی که حتی نفس‌کشیدنِ اعضایش نیز باید تحت نظارت باشد.

در تصویر زیر، چهره‌های اعضای خارجی فرهنگستان را می‌بینید! اما پرسش بنیادین اینجاست: این اعضای غیرایرانی چه نقش واقعی در فرآیندهای سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری‌ فرهنگستان ایفا می‌کنند؟آیا حضورشان تنها برای نمایش و ایجاد ظاهری «بین‌المللی» است؟  با توجه به این موضوع که مردم تاجیکستان و افغانستان فارسی زبان هستند، آیا در این جوامع نهادهای رسمی و رسانه ها توجهی به واژه‌های مصوب این فرهنگستان دارند؟ آیا این واژه‌ها را به‌کار می‌گیرند یا حتی خود فرهنگستان رابه رسمیت می‌شناسند؟ 



موضوع دیگری که فرهنگستان باید در اولویت قرار دهد، این است که تمرکز خود را از واژه به بافت تغییر دهد و بیشتر به ترجمه و تفهیم اصطلاحات بپردازد. تخصیص کرسی های متعدد به نویسندگان مستقل، نخبگان فرهنگ و پژوهشگران ادبیات، متخخصان علوم مختلف و مردمی کردن فرآیند معادل سازی، ایجاد پلتفرم‌های باز برای پیشنهاددهی و رأی‌گیری بر روی واژه‌ها، شفاف سازی و انتشار محتوای جلسات، ارائه گزارش عملکرد فرهنگستان به رسانه ها تنها بخشی از فرآیند پذیرش سیاست ها و خروجی های این فرهنگستان توسط مردم است.
 

علاوه بر موارد بالا، فرهنگستان بایستی قابلییت انعطاف‌پذیری داشته باشد و  به پذیرش این واقعیت منطقی و طبیعی برسد که زبان یک پدیده زنده، سیال و متاثر از فرهنگ ها و تمدن ها و  زبان های دیگر در طول تاریخ است. پس نهایتاً این نخبگان و مردم هستند که باید در مورد ماندگاری یک واژه تصمیم گیری کنند.

 
بودجه مصوب فرهنگستان زبان فارسی در سال جاری حدود 200 میلیارد تومان اعلام شده است. برخی کارشناسان معتقد هستند که این بودجه صرف دورهمی های اعضای فرهنگستان می شود و از گپ و گفتگوهای اعضای آن واژه هایی استخراج می شود که هزینه تصویب آن به ۱۱ تا ۱۲ میلیون تومان می رسد. البته این کارشناسان این ارقام را با تقسیم بودجه کلی فرهنگستان بر تعداد واژه‌های مصوب سالانه برآورد می کنند.  

هر چند هزینه دقیق و قطعی برای تصویب هر واژه در فرهنگستان زبان فارسی اعلام نشده است، اما مسئولان فرهنگستان، ارقامی که در فضای مجازی درباره هزینه بسیار بالای هر واژه مطرح می‌شود را رد کرده و هزینه کمتری را عنوان می‌کنند و معتقد هستند که بودجه  این فرهنگستان صرفاً برای واژه‌گزینی نیست، بلکه این نهاد دارای ۱۳ گروه پژوهشی مختلف، پروژه‌های فرهنگ‌نویسی بزرگ و انتشار مجلات علمی است و هزینه واژه‌گزینی تنها بخش کوچکی از بودجه را تشکیل می‌دهد. اما این توضیحات و توجیحات به دلیل عدم شفافیت در عملکرد و ارائه گزارش واقع گرایانه به نظر نمی رسد. واقعیت این است که فعالیت ها، عملکردها و خروجی های این فرهنگستان با بودجه 200 میلیارد تومانی محسوس، مفید و تاثیرگذار نیست.

این نقطه قابل تامل است که کشورهای آمریکا و انگلستان به عنوان صادر کننده زبان انگلیسی، نهاد یا سازمانی با عنوان «زبان و فرهنگستان زبان انگلیسی» یا عناوین مشابه در راستای پاسداری از زبان انگلیسی ندارند. انتشارات دانشگاه آکسفورد نه به عنوان یک سازمان دولتی بلکه در قالب یک نهاد دانشگاهی و تجاری به صورت غیررسمی نقش مرجعیت زبان انگلیسی را ایفا می‌کند که با ارائه فرهنگ لغت مرجع،  پیوند ملت ها و ارتباطات جهانی را رقم می زند. انگلیسی یک زبان بین المللی است که به لطف جهانی شدن، اندیشه و فرهنگ این کشورها نیز به سایر جوامع صادر می شود. آمریکا و بریتانیا با آزاد گذاشتن زبان، اجازه دادند تا به پدیده‌ای پویا، زنده و قابل عرضه در بازار جهانی تبدیل شود. آنها زبان را به عنوان یک «کالا» یا «صنعت» مدیریت می‌کنند.

در نقطه مقابل، ایران با کنترل متمرکز و «پالایش» زبان، بیشتر آن محبوس کرده و ناخواسته از تبدیل آن به یک صنعت فرهنگی درآمدزا جلوگیری می‌کند. در این مدل، زبان بیشتر یک «میراث حفاظت‌شده» است تا یک دارایی توسعه‌پذیر.

در حال حاضر، زبان فارسی یک حوزه‌ی مصرف‌کننده بودجه دولتی و فرهنگی است نه یک صنعت درآمدزا
. به عبارت بهتر و ساده تر در ایران به جای درآمدزایی از زبان فارسی، برای پاسداری ازآن هزینه می کنند تا این زبان خالص سازی شود. هدفی که در بهترین حالت برای دغدغه مندان و پژوهشگران مستقل زبان و ادبیات فارسی یک آرزو و برای اعضای آن یک شغل و محلی برای درآمد است.
 
دکتر فرید حیدری
مدرس دانشگاه / کارشناس رسانه و هوش مصنوعی

 

نویسنده : سونیوز
پژوهشیار